شعر آیینی
شعر آیینی و مذهبی
دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 21:53 :: نويسنده : محمد آب زنید راه را هین که نگار می رسد مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد
راه دهید یا را ، آن مه دَه چار را کز رخ نور بخش او نور نثار می رسد
چاک شده ست آسمان ، غلغله ای ست در جهان عنبر و مشک می دمد ، سَنجَقِ یار می رسد
رونق باغ می رسد ، چشم و چراغ می رسد غم به کناره می رود ، مَه به کنار می رسد
تیر روانه می رود ، سوی نشانه می رود ما چه نشسته ایم پس ؟ شه ز شکار می رسد
باغ سلام می کند ، سرو قیام می کند سبزه پیاده می رود ، غنچه سوار می رسد
خلوتیان آسمان تا چه شراب می خورند ! روح خراب و مست شد ، عقل خمار می رسد
چون برسی به کوی ما ، خامُشی است خوی ما زان که ز گفت و گوی ما ، گرد و غبار می رسد نظرات شما عزیزان:
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان |
||
|